۱۳۹۳ اردیبهشت ۲۵, پنجشنبه

خرداد پر حادثه

دلم گرفته از اینکه زندگیم اون جوری نیست که دوست داشتم باشه یا دوست دارم که باشه یا دلم میخواست  که باشه یا هزار کوفت و داستان دیگه مهم این هست که نیست کی این وسط مقصر هست و میشه مشکلات رو انداخت گردنش خودم همیشه نفر اول صف های کم کاری خودم بودم همیشه عامل مشکلات خودم بودم همیشه همیشه همیشه
همیشه اومدم که محیط و عوامل رو نشون بدم که دلیل اصلی بودن اما همیشه خودم میدونستم که خودم بودم باید همون موقع که برای اولین بار فهمیدم که عامل بدبختی ها و مشکلاتم خودم هستم خودم رو اصلاح میکردم و یک فکری برای حال زارم مینمودم اما نکردم هی از کنارش گذشتم هی بیخیالش شدم نتیجه چی شد نتیجه این شد که الان اینجا هستم کجا هستم اینجا اینجا کجاست این جا جایی هست که هیچ چیزی نیست نه آینده ای نه گذشته قابل دفاعی نه امیدی نه هیچ چی..
ناراحتم چون دوباره به خرداد داریم میرسیم هیچ وقت خرداد تو ده سال گذشته( گه بگیرنش البته که ده سال بدون اینکه بفهمم چی شد گذشت) خوب نبوده همیشه عامل اصلی مشکلات بوده نه اینکه عامل اصلی مشکلات بوده باشه بلکه زمانی بوده که دیگه نمیشده پنهان کرد زمانی بوده که همه چیز از زیر اون پوشش کیری که فکر میکردم خریت هام رو پنهون میکرده میزده بیرون وای الان که دارم فکرش رو میکنم و به یاد میارم میبینم که چه روزهای تخمی  و بیخودی رو پشت سر گذاشتم خیلی بد شاید بدترین روزهام رو نمیدونم شاید روزهای بدتری هم بودن اما این ها بدون شک بدترین هاش بودن 
من نمیترسم دیگه شاید باید بترسم اما دلیلی نمیبینم دیگه که بیشتر از این ترس هام بترسم چون هر چیزی که فکر میکردم خیلی بد بوده همیشه بدترش رو دیدم و پشت سر گذاشتم برام هم از امروز به بعد مهم نخواهد بود که چی میشه چرا باید مهم باشه وقتی برای کس دیگه ای مهم نیست وقتی...
از امروز بهترین کاری رو میکنم که فکر میکنم درست هست بقیش رو میذارم که هر چیزی که میخواد پیش بیاد برام هم مهم نیست که چی پیش میاد چون من کاری که میتونستم بکنم رو میکنم نمیخوام از این به بعد غم بیخود بخورم برای خودم حداقل دیگه
فقط امیدوارم اون کاری رو که باید بکنم رو درست بکنم ...
پ.ن:اگه قرار بوده امسالم فرق کنه با سال های قبلم باید بدون شک خرداد متفاوتی رو تجربه کنم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر