۱۳۹۶ مرداد ۲۵, چهارشنبه

بیست پنج مرداد 1396

مامانم مرد.چیزی ندارم بنویسم.جز اینکه دلم تنگش شده.به چند ماه گذشته که فکر میکنم و آب شدن مامان رو که به یاد میارم سعی میکنم با خودم راحت تر کنار بیام که گریزی نبود و تو هر کاری که میتونستی کردی.هر چند که این صحبت ها صحبت هایی هستن که افراد برای اروم کردن خودشون به کار میبرن.نمیدونم خودم از ته دلم به این حرف که هر کاری از دستم بر میومد اعتقاد دارم یا نه.زندگی کلن همین هست.یک روز به دنیا میای و یک روز از دنیا میری.نمیدونم وضعیت زندگی خودم و بقیمون چی میشه.بهتر میشه بد تر میشه یا چیزی نمیشه همون گهی که بوده باقی میمونه.کی میدونه.نمیدونم.

الان دو ماهی میشه که همش خوابم.حتی بیشتر از گذشته.روزی چند ساعت برای خوردن فقط بیدار هستم.این وضعیت برای داداشم هم کم و بیش صادق هست.میخواستم برگردم به کتاب.ولی کتاب به من برنگشت.به جایی رسیدم که وقتی سیل میاد من زمانی هوشیار هستم که زمین ها هم خشک شدن.امروز سیل اومده بود ولی من زمانی فهمیدم که زمین ها هم حتی خشک شده بودن.شب ها خواب مامان رو میبینم.خوابهای خوبی هم نیستن تو هیچ کدوم حرف مثبتی نمیشنوم.خواب هام فقط نشون دهنده ذهن مریضم هستن.

نمیدونم کی عبور میکنم.کی عبور میکنیم.چی میشه؟
گیم او ترونز هم دیگه خیلی ضایع شده داستان شبیه فیلم های هندی هست فکر میکنم هیچ چیز مثل کتاب نمیشه.تصویرها و ادم ها متعلق به خودت هستن.داستان اون شکلی که باید جلو میره و تو صاحب تمام دنیای ساخته شده هستی.
حرف از دنیا زدم حس میکنم باید دنیا رو بگیرم.احتمالا نوشتن این جمله ناشی از موزیکی هست که توی گوشم داره پخش میشه.ایده خوبی هست بهتر از این هست یک گوشه بشینی و فقط نگاه کنی تا بگذره هر چند که در نمای کلی هر کاری بکنی باز هم نتیجه اونی نیست که تو میخوای اصولا چقدر تاثیر گذار هستیم؟

امروز سه تا ادم کنار هم نشستیم اما متوجه شدیم ما سه تا اندازه یک نخود هم نمیتونیم برای مشکل کسی راهکار ارایه کنیم.راهکار چیه حتی نمیدونیم مشکل چیه چطور باید برخورد کنیم.چرا چون همه کارها و تصمیم ها رو اون میگرفت و متاسفانه الان که نگاه میکنیم میبینیم همه تصمماتش هم درست بودن.تصمیماتی که شاید ما نمی فهمیدیم اما گرفتنشون هم اون قدری سخت هست که نتونی در اخر یک جلسه در موردشون به نتیجه برسی.خیلی بده که نیستی.بدتر از اون این هست که ما هم اونی نشدیم که باید میشدیم.دوست ندارم فکر کنم که از دست رفتی و همه چیز تباه شده.دنبال راهکارم.راهکاری برای فرار شاید هم تغییر.