۱۳۹۲ شهریور ۲۴, یکشنبه

سه

هر شب موقع خواب که می شه یک عالمه مطلب و فکرای جالب به سرم میاد اما صبح موقعی که می خوام مکتوبشون کنم یک دونشم به ذهنم نمی رسه
الان نزدیک 6 ماهه من پسر عمه رو ندیدم و فقط ذکر خیرش رو شنیدم با وجود اینکه خونمون با هم شاید نیم ساعت فاصله داشته باشه اما چند شب پیش که خونه شوهر عمم بودم می گفتن با خونوادش بلند کرده رفته هند چند روز آب و هوا عوض کنه یعنی برام عجیبه طرف پدر من رو که می شه داییش 6 ماهه نیومده ببینه با نیم ساعت فاصله اما حاضر شده با دلار 3500 ده نفر رو بلند کنه ببره هند فیل وخرس ببینن یعنی ما کلا به اندازه یک فیل هم ارزش وقت صرف کردن نداریم .
خیلی جالبه ملت اطرافشون رو نمی بینن اما حاضر چندین میلیون پول خرج کنن و رنج سفر رو به جون بخرن برن جاهای دیگه رو بببینن.حالا ما که محتاج دیدن اون ها نیستیم اما در نظر بگیرید اگر یک دهم این وقت رو برای فامیلشون خرج می کردن چه قدر هم ما خوشحال تر بودیم هم اونا.
رابطه ها رو گه برداشته دیگه کسی برای فامیلش تره هم خورد نمی کنه بعد می گن چرا ملت ناراحتن به خدا تو زندگی باید حسرت داشتن  4 تا فامیل حسابی رو هم بخوریم حسابیش پیش کش نا حسابی هم باشه قبوله فقط باشه که آدم به جای اینکه 7 روز هفته دیوار های خونشو بپاد 2 روزشم بره اون ها رو ببینه روحیش عوض شه به خدا ما عم از شادی مردم شاد می شیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر