۱۳۹۴ خرداد ۱, جمعه

یک شب دیگه

دوست دارم بنویسم.امشب دوباره یک حال بد پیدا کردم.نمیدونم چرا.یعنی میدونم چرا ولی نمیدونم چرا وقتی میدونستم به اینجا میرسم اجازه دادم که به اینجا برسم.دوباره.دوباره یکسال گذشت.حتی حوصله ندارم برم ببینم سال پیش این موقع اینجا چی نوشتم.شاید هم برم.اما حدس زدنش کار چندان مشکلی نیست.
با خودم حال نمیکنم.توقع نداشتم دوباره خرداد بیاد و من همین حس رو داشته باشم.فکر میکردم فرق کرده داستان و همه چیز بهتر میشه.همه چیز که بهتر هست پس چرا من این جوری هستم؟؟
پارسال این موقع داشتم چکار میکردم.؟چرا به طور کلی سعی نمیکنم کاری انجام بدم؟کارهایی که انجام میدم بیهوده هستن.نتیجه ای ندارن.باید بترسم.دارم به بیست و چهار سالگی نزدیک میشم.حتی بیست و پنج.اما هیچ حرکتی نکردم.تمام زندگی آدم ها یی رو که هیچ کاری نمیکردن رو مسخره میکردم.مسخره که واژه درستی نیست اما همیشه فراری بودم.حالا خودم تبدیل به یکی از این آدم ها شدم.زندگی خوب هست.شیرین هست اما طعم شیرین زندگی برای من جذابیتی نداره.نمیدونم واقعن قرار هست به چی برسم؟به پول به آرامش به خدا؟به چی واقعن؟
آدمی نزدیک خودم ندارم که بتونم باهاش صحبت کنم.آدم ها تفکرات دیگران و دغدغه هاشون براشون مهم نیست.واقعن برای چند نفر مهم هست که من به چی فکر میکنم؟میخوام چکار کنم؟خودم میدونم میخوام چکار کنم.اما چرا تا به حال نکردم؟چ بهونه ای داشتم؟بهونه ای نداشتم فقط به تنبلی و تلف کردن وقت عادت کردم.
میدونم باید چکار کنم.انجامش میدم و میشم شادترین آدم کره زمین.ای کاش الان میتونستم برم مامانم رو بغل کنم و بوسش کنم.به نظرم در حال حاضر بهترین کارممکن همین هست.چیزی که بهم ارامش میده.
از سحر قبلن اینجا نوشته بودم.اینکه چقدر دوستش دارم.دوستش دارم یا این هم یکی دیگه از توهمات ذهن مریض من هست؟نمیدونم مرض یبن واقعیت و توهم از بین رفته.همین الان که دارم این کلمات رو مینویسم دوست دارم چشم هام رو باز کنم و بهم بگن که هجده سالت هست.ولی واقعن دوست دارم؟شاید گذشت این زمان ها و دیدن این آدم ها و چیزها برام ضروری بوده.شاید جزیی از یک برنامه بزرگتر بوده این داستان.شاید خود من هم قرار هست نقش بزرگتری در دنیا ایفا کنم.نمیدونم واقعن.ای کاش یکی بود که این ها رو جواب میداد.میگفت داستان چی هست و باید چکار کرد.نمیدونم ولی میدونم که درست میشه.همه چیز تو یک بازه زمانی بلند مدت درست میشه.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر